داستان
داستان

کاش میدونستی جهانم بی توالف نداره
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید من پوریا17سالمه واین وبلاگم موضوع خا30 نداره هرچی باشه میذارم واگروبلاگ خواستیدپیام بگذارید
آرشيو
مرداد 1392
تير 1392
نويسندگان
پوریا
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 18565
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

رمان تک عشق14  <-PostCategory-> 

_شهاب تويي؟

_بدو اين لباسارو بپوش بريم

_طري چي؟

_اونا رفتن

_تو کجا لباستو عوض کردي؟

_خب رفتم طبقه بالا و لباس بود هم عوض کردم هم براي تو اوردم

_اگه ميديدنت چي؟

_فعلا که نديدن بدو بريم

_بريم

با احساس تکون خوردن چيزي از خواب بيدار شدم 

کيارش بود که منو تو بغلش گرفته بود و با مو هام بازي ميکرد

لبخندي بهش زدم اما با به ياد اوردن کاراي چند ساعت پيشش اخمي کردم

هه عشق بازيشو کرد حالا هم اومده با من؟

رومو بر گردوندم سعي کردم از بغلش بيرون بيام

_کيانا چته؟

_من؟؟؟؟شما عيش و نوشتُ کردي حالا که کسي پيشت نيست اومدي سمت من؟

_کيانا اين جوري نگو

_پس چه جوري بگم؟؟؟خوبه با چشماي خودم ديدم

_ببين کيا

_حرف نزن بزار برم

_زنمي نميزارم

_نه اسميه نه چيزي کي گفته من زنِ تو هستم؟؟

_ميخواي بهت ثابت کنم؟

_نميتوني

پريد سمتم و با خشونت زياد شروع به بوسيدن لبام کرد 

هر کاري کردم نتونستم از دستش خلاص بشم

هر چه بيشتر از لبام ميخورد انگار حريص تر ميشد 

بالاخره دست کشيد

_کيانا عشق من زن من فقط تويي قبول دارم نبايد نگاهشم ميکردم اما خب براي اين که شک نکنن مجبور بودم باباش يکي از خلافکاراست اين جوري ميشه بهش نزديک شد 

_نميخوام

_باشه اگه پرونده را بدم بره اشتي ميکني

_شايد

_نه ديگه

_خيلي خب قبول

_حالا که اشتي کردي بيا تا شوهر بودنمو هم بهت نشون بدم 

_نه

_اره

_کيارش

_هميني که گفتم ميخوام امشب به صورت رسمي زنم بشي نازم نکن حالا ميخواي ؟

_سکوت علامت رضاست بانوي من

واقعاميخوام؟؟؟اره خب

......

 

 خواب بيدار شدم مثل اين دو شب قبل بازم تو بغل کيارش بودم واي ديشب

با ياد اوري ديشب لبخندي زدم 

واي لباس که نپوشيدم اروم طوري که کيارش بيدار نشه از جا بلند شدم که بلند شدن همانا و تير کشيدن کمرم و جيغم همانا

_چي شد کيانا خوبي گلم؟

_اره کيارش فقط کمرم تير کشيد 

_عادت ميکني خوب ميشه

_چـــــــــــــــــــي؟من غلط کنم

_باشه بابا شوخي کردم تا ازدواج کاري باهات ندارم به يه شرط

_چي؟

_همين يه بار با من بياي

_کجا؟

_حموم

_هـــــــــا؟

_بيا ديگه جون من

_تو باز جون خودتو قسم دادي

_حالا بيا ديگه تو که اول و اخر مال خودمي

_نه من مال خودمم

_بيا جون من

_از دست تو

_اورين دخمل خوب

_مرض

_چرا؟

_همين جوري چون پرو ميشي

_تو حمومو بيا مشکلي نيست

_بي حيا

_چته خب زنمي ديگه

_اره خب بر منکرش لعنت

_پس بريم

_بريم

از زبون ترنم

با نوازشي از خواب بيدار شدم

_ديشب خيلي منتظرت بودم که بياي خونه کارت داشتم گوشيتم که جواب نميدادي چرا اين قدر دير اومدي؟

_تازه ميخواستم شبُ بمونم 

_پاشو بيا تا بابات نرفته کارت داره

_باشه اومدم

لباسمو عوض کردم و رفتم پايين هرچند ميدونم در مورد چي ميخوان صحبت کنند

_سلام

بابا_سلام

مامان_بيا غذاتو بخور

بعد از صبحانه مامان سرشو با ظرفا جمع کرد

بابا_ببين ترنم تو ديگه بزرگ شدي کنکورتم دادي وقتشه که بچه بازي هاتو کنار بزاري

_و بشيني درستو بخوني

_کدوم درس؟ بايد سرو سامون بگيري

_ها؟

_امشب يه خواستگار خوب و خونواده دار مياد اگه خواستيش که بهتر نخواستيم بالاخره شتريه که درِ خونته

_ازدواج؟؟

_اره ديگه بزرگ شديا

_باشه بيان

مامان_مشکلي نداري؟

_نه خب بيان شايد ازش خوشم اومد شايدم نه

بابا_افرين دختر حرف گوش کن خودم

_خرم نکنيد ديگه 

رفتم بالا

مامان_تري جايي نري امروزا

_باشه

فکر کنم خيلي تعجب کردند اولين خواستگاريه که هيچ جنگ جهانيو براي اومدنش راه نندختم خب اين عشقمه ديگه ارمان...

 

از خواب بيدار شدم تو بغل کيارش بودم واي ديشب!!!!

با ياد اوري ديشب لبخندي زدم

واي لباس که نپوشيدم

اروم از تخت بلند شدم تا کيارش از خواب بيدار نشه

اما بلند شدن همانا و تير کشيدن کمرم هم همانا و جيغ منم همانا

_کيانا گلم خوبي؟چي شدي؟؟

هه من ميخواستم کيارش بيدار نشه اين که سنگ کوب کرد بيچاره

_کيارش کمرم

خنديد_گلم کم کم عادت ميکني و خوب ميشي

_چــــــــي؟

_عادت ميکنيي

_غلط کنم

_شوخي کردم..تا عروسي کاريت ندارم البته به يه شرط

_چي؟؟

_با من بياي يه جايي

_کجا

_جاي دوري نيست

_کجا

_حموم

_هــــــــا؟

_چته؟؟خب زنميا

_بي حيا

_زنمي دلم ميخواد

_من کي زنت شدم؟

_ديشب

_مرض

_حقيقته ولي خدايي اگه ميخواي کمر دردت خوب بشه بايد بري حموم که خودت تنهايي هم امنيت نداره

_با تو امنيت داره

_اره

_مثل ديشب؟؟؟

_دقيقا جون من بريم ديگه؟؟

_مرضو جون من

_بريم؟

_بريم

از زبون ترنم

با نوازشي از خواب بيدار شدم

_سلام

_سلام ترنم ديشب کارت داشتم هرچي منتظرت نشستم نيومدي چرا اين قدر دير؟

_تازه نميخواستم بيام مثل شباي قبل

_حيف که به کيا اعتماد دارم وگرنه نميزاشتم از خونه بيرون بري بيا پايين صبحونه

_نميخوام

_بابات کارت داره

_باشه ميام

لباسمو عوض کردم و رفتم پايين تو اشپزخونه 

من که ميدونم ميخواين درمورد شوورم باهام حرف بزنين هه دختراي مردم تا اسم شوهر مياد صدتا رنگ عوض ميکنن ما برعکس

_سلام 

_سلام دخترم

مامان_بيا صبحونه بخور

صبحونه رو خوردم

بابا_دخترم تو ديگه بزرگ شدي کنکورتم دادي پس بايد

سريع اومد وسط حرفش

_بايد درسمُ بخونم

_کدوم درس؟؟بايد بچه بازيو کنار بزاري و سروسامون بگيري امشبم يه خواستگار خوب خانواده دار داري اگه نخواستيم يکي ديگه اما اين شتريه که بالاخره درِ خونته

_باشه بگين بيان شايد خوشم اومد شايدم نه

مامان_واقعا؟؟؟؟

_اره

بابا_افرين دختر حرف گوش کنم

_خرم نکنيد ديگه

رفتم بالا

مامان_امروز جايي نريا

_باشه

فکر کنم خيلي تعجب کردند و دهنشون باز موند اخه بار اوليه که خواستگار مياد و من جنگ جهاني راه نميندازم

البته ارمانم مثل بقيه نيست عقشمه..هه نه به باره ميگم ارمانم

 

واي حالا چي بپوشم؟چي کار کنم؟ 

رفتم کمک مامان اما با اين استرسي که من داشتم خيلي سريع لو ميرفتم

خاک تو سرت ترنم براي ماموريت ها که جونت در خطر بود اين قدر استرس نداشتي که حالا داري

بيخيال کمک کردن شدمو رفتم اتاقم زمان چه زود ميگذشتم ساعت 12 شد 

رفتم ناهارمو خوردم و سعي کردم اروم باشم 

رفتم بالا گوشيم زنگ خورد

_بله؟

_سلام چيه صدات پر از استرسه 

_واي کيانا خيلي استرس دارم 

_مهم عروس و شادوماده که هم ديگرُ پسنديدند پس استرست بيخوديه

_کيانا مياي اينجا؟

_من؟اخه من بيام اونجا چي بگم؟

_بيا

_رواني بيام بگم منم اومدم؟

_بياي استرسم کم ميشه

_خاک تو سرت 

_مرض

_کوفت

_تو دلت

_تو جيگرت بسه خستم شد برو حموم اماده شو 

_باشه

_با با ي

_خداحافظ

_خدا سعدي

_قطع کن ديگه

_استرستو کم کن تا قطع کنم

_پشت خطي دارم

_طرلانه

_اره خب 

_باي

سريع قطع کردم درست حدس زده بودم طرلان بود

_بله؟

_و بلا

_چته؟

_با کي حرف ميزدي؟

_کيا

_کدوم؟

_کدوم نداره که

_داره کيانا يا کيارش؟

_مرض من چيکارم به کيارش؟

_چميدونم از خودت بپرس

يه يه ساعتي حرف مفت زديم و قطع کردم واقعا استرسم کم شد دم دوستام ولرم

حموم رفتم لباس پوشيدم ارايش ماتي هم کردم تا کارم تموم شد زنگ در به صدا در اومد

 

سريع رفتم پايين يه مرد خوش تيپ با يه زن خوشکل اومدن تو واي مامان باباش چه باکلاس هستند خب بايدم باشن مگه خودش نيست؟ارمان ترکيبي از مامان و باباش شده بود براي همينم خيلي خوشکله قربونش برم ايش اين حرفا چيه که دارم ميزنم؟؟

بالاخره اقامون هم وارد شد عجب دستِ گلي هم دستشه 

يه دست گل بزرگ پر از گل هاي رز

احساساتش منو کشته

گلُ سمتم گرفت طوري که بقيه نشنون زمزمه وار گفت احوال خانم خودم

بيا اينجا هم دست از مسخره بازياش بر نميداره 

منم طوري که فقط خودش بشنوه گفتم به کوري چشم اقامون خوبم

خنديد و رفت که بشينه

نشست روي يه مبل دونفره

باباش_دخترم اگه مشکلي نداري بيا اينجا پيش ارمان بشين

نگاهي به بابا کردم رضايتو تو چشماش ديدم پس از ارمان خوشش اومده خودمونيم اين ارمانم وارده ها رفت جايي نشست که من مجبور شم پيشش بشينم

بابا_برو دخترم

بلند شدم و کنارش نشستم لبخندي زد

_حسابتو ميرسم بيا از خجالت اب شدم 

_خجالت نداره که زنمي

_هنوز که زنت نشدم 

_بالاخره که ميشي

باباش و بابام با هم حرف ميزدند و مامانمُ مامانش هم باهم

حالا در مورد همه چيز هم حرف ميزدند جز ما خوابم گرفتا

باباش_خب بريم سرِ اصل مطلب همين طور که چند روز پيش خدمتتون عرض کردم و تحقيقات شما و غيره

ايناهم برن با هم حرف بزنند

بابا_بله تو تا جوانمون هم برن حرفاشونو بزنند

اينا تحقيم کردن؟؟؟مگه کي براي خواستگاري گفته بوده که وقت شده؟؟

رغتيم توي اتاقم

_حالا بايد چي بگيم؟

_من بايد بگم لازانيا و خورشت قيمه و ته چين خيلي دوست دارم بايد بلد باشي درست کني

_مرض

_چته خو؟

_ارمان کي براي خواستگاري گفتي که بابااينا تحقيق هم کردن؟

_سه هفته پيش

_چي؟

_اره ديگه

تعجبم بيشتر شد عجب اب زير کاهيه

صورتشو بهم نزديک کرد گرمي نفساشو احساس ميکردم 

داغ شدم اين ميخواد چيکار کنه؟

فاصله صورتشو کم تر کرد چشمامو بستم لباشو روي لبام گذاشت و ارام بوسيد

_حالا بريم؟

احساس کردم سرخ شدم

_نه

_چرا؟

_اخه صورتم ضايع هست

_قربون زن خجالتيم بيا بريم

رفتيم پايين نگاه خيره همه رومون بود

باباش_خب عروس گلم نظرت چيه؟

حالا چي بگم؟؟؟ضايع هست که بگم بله که

نگاهي به بابا کردم

بابا_بگو دختر گلم

_هر چي بابام بگه قبوله

بابا_پس مبارکه؟؟؟

سکوت کردم

مامانش_قربون عروس گلم برم بيا ارمان حلقه را دست عروس گلم بکن 

باباش_خب مهريه رو چه قدر بزاريم؟

ارمان_مي شه من بگم؟

بابا_بفرما

ارمان_هزارو سيصدو هفتاد و دو

اين که تاريخ تولدم بود ارمان از کجا ميدونست؟؟؟

همه قبول کردند

مامانش_پس فردا ارمان مياد دنبالت بريد براي ازمايش خون

_چشم 

مامانش_بهم بگو نيکي جون

_چشم نيکي جون

خدا حافظي کردند و رفتند

بابا_ترنم راضي بودي؟

_شما راضي باشيد منم راضيم خب خستم صبح بايد زود بيدار شم فعلا


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت 8:59 توسط پوریا |
مطالب پيشين
» فیلم مبتذل موبایلی از یک دختر که پسری را تکان داد +
» جزای عشق/قسمت اخر
» جزای عشق10
» جزای عشق9
» جزای عشق8
» جزای عشق7
» رمان تک عشق/قسمت اخر
» رمان تک عشق20
» رمان تک عشق19
» رمان تک عشق18
» رمان تک عشق17
» رمان تک عشق16
» رمان تک عشق15
» رمان تک عشق14
» رمان تک عشق13
» رمان تک عشق12
» رمان تک عشق11
» رمان تک عشق10
» رمان تک عشق9
» رمان تک عشق8





پيوندها


جی پی اس موتور جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اس ام اس داستان و آدرس eyyjounam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com